گوریل تراپی

ساخت وبلاگ

امشب داشتم رانندگی می‌کردم و به سمت خانه می‌رفتم. خانم شین بهم تلفن زد. تا تلفن را برداشتم صدای گریه بلندش را شنیدم. داشت زار می‌زد. تا حالا اینجوری ندیده بودمش. خیلی ترسیدم که چه اتفاقی برایش افتاده است. برایم تعریف کرد که تو رابطه با پارتنر جدیدش مشکل پیدا کرده. و اینکه تمام مشکلات زندگی هم روی دوشش تلنبار شده است. خانواده، کار، مهاجرت، رابطه، اینکه هنوز نمی‌داند کجای زندگی ایستاده است و قرار است چه اتفاقی بیافتد. احساس کردم همه چیزهایی که خودم بهشان فکر می‌کنم و خودم با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کنم را یک نفر دیگر دارد بلند بلند و پشت مقدار معتنابهی گریه برایم بازگو می‌کند. تنها فرقش این بود که من در ماشین و در حال گوش دادن به لئونارد کوهن و تو دل خودم بهشان فکر می‌کنم و او حداقل این بخت را داشت که بتواند خودش را با گریه خالی کند و بتواند با کسی در این باره حرف بزند.
فکر می‌کنم دلیلش این است که من و خانم شین هر دو داریم به وسط عمرمان نزدیک می‌شویم. یکجورهایی باید بحران میان‌سالی باشد. تا چند سال پیش مثل یک ماشین برنامه‌ریزی و کدنویسی شده کار می‌کردیم. مدرسه، کنکور، دانشگاه، مهاجرت، دوباره دانشگاه، و پیدا کردن کار. حالا وسط قضیه (زندگی) هستیم و به قسمت سراشیبی‌اش رسیده‌ایم. وسط زندگی بودن یک‌جورهایی شبیه وسط دوره پی‌اچ‌دی بودن است. آدم نه راه پس دارد نه راه پیش. نمی‌توانی دانشگاهت را عوض کنی. نمی‌توانی استاد راهنمای دیوثت را عوض کنی. نمی‌توانی هیچ غلطی بکنی. فقط باید تو مردابی که گیر کرده‌ای دست و پا بزنی. بدون اینکه بشود یک اینچ به سمت جلو حرکت کرد (ببخشید انگاری زیادی دارم غر می‌زنم. گریه‌های خانم شین و غرهای خودم را روی شما خالی کردم.)
در نهایت به روی خودم نیاوردم که من هم همین دغدغه‌ها را دارم. سعی کردم مثل یک تراپیست کارکشته باهاش حرف بزنم و آرامش کنم. بعد از چند دقیقه آرام شد و گریه‌اش بند آمد. از شنیدن صدای گریه‌اش خیلی ناراحت شده بودم و حالا خوشحال بودم که حالش بهتر است. گفت حرف زدن با من خیلی کمکش کرد و آرامش کرد. برای یک لحظه احساس کردم زیگموند فروید یا کارل یونگی چیزی هستم.

-

وبلاگ را می‌توانید در اینستاگرام من هم دنبال کنید. آی دی: siavasho

نوشته شده توسط گ ف | در پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۷ |

گوریل فهیم...
ما را در سایت گوریل فهیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gourila بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت: 15:03