موقعی که داشتم برای کنکور ریاضی فیزیک درس میخواندم یک پدیدهای وجود داشت به اسم کاغذ کاهی. واحد فروش کاغذ کاهی کیلوگرم بود. مثلا میرفتید از نوشتافزار فروشی نیم کیلو کاغذ کاهی میخریدید و میآوردید خانه و از آن به مثابه چرکنویس برای حل تستهای ریاضیات گسسته و مثلثات استفاده میکردید. من خیلی حس نوستالژیک خوبی نسبت به کاغذ کاهی داشتم. وقتی که تو خانه به مقدار معتنابهی کاغذ کاهی داشتم دلم میخواست پنجاه کیلوگرم سوال کنکوری ریاضیات گسسته و مثلثات را روی کاغذ کاهیها با رواننویس استدلرم حل کنم.
حدود دو ماه به کنکور مانده بود که یک روز پدرم به خانه آمد و گفت کاغذ کاهیها را کجا قایم کردی؟ من که از این سوال یکهویی جا خورده بودم بهش گفتم: چرا باید اونها را قایم کنم، توی اتاقم هست دیگه. بعد با هم رفتیم تو اتاق و کاغذ کاهیها را بهش نشان دادم. فکر کردم مثلا میخواهد چند تا از آنها را ازم بگیرد و روی آنها شعرهایش را بنویسد. ولی بعد همه کاغذ کاهیها را برداشت و گفت: پسرم اینها رو باید بریزیم دور. گفتم: واسه چی بریزیم دور؟ گفت: اینها باعث میشه رتبه کنکورت خراب بشه.
من همینجوری مات و مبهوت نگاهش میکردم و داشتم فکر میکردم کاغذ کاهی چه ربطی به رتبه کنکور دارد. بعد در توضیح قضیه گفت: پسرم وقتی از کاغذ کاهی برای چرکنویس استفاده میکنی کلی فضای خالی برای نوشتن فرمولها داری در صورتی که تو کنکور کسی بهت چرکنویس نمیده و بعد نمیتونی به همین راحتی تستها رو سر جلسه حل کنی و جوابشون رو پیدا کنی.
من فهمیدم دوباره پدرم نشسته و با دوستهای دیگرش که آنها هم بچه کنکوری داشتند حرف زده و به این نظریه تکاملی داروینی رسیده است.
بدون اینکه منتظر جوابم باشد کاغذ کاهیها را جمع کرد و توی سطل آشغال ریخت. به اتاقم برگشت. ده کیلوگرم روزنامه همشهری روی میزم ریخت. گفت: از این به بعد روی این روزنامهها تستها رو جواب بده. اینها فضای خالی کم دارن و میتونی از حاشیه روزنامه به عنوان چرکنویس استفاده کنی.
من همچنان حیرتزده داشتم به اتفاقاتی که جلوی چشمم در حال افتادن بود نگاه میکردم. در همان حال گفت: بهت قول میدم اینجوری رتبه کنکورت از دو رقمی به تکرقمی تبدیل میشه.
*
من از آن روز به بعد مجبور شدم از روزنامه همشهری به مثابه چرکنویس استفاده کنم و در نهایت رتبه کنکورم سیزده هزار شد. یعنی رتبه پنج رقمی. گاهی فکر میکنم شاید اگر همچنان از آن کاغذ کاهیهای نوستالژیک دوستداشتنی که بوی گوجهفرنگی میدادند استفاده میکردم حداقل یک رتبه هزار یا دو هزاری میآوردم. به هر حال این قضیه هم به تاریخ پیوسته است و همانطور که میدانید درباره مسائل تاریخی کاری نمیشود کرد به جز اینکه یک مورخ مثل من بیاید و آنها را برای شما بازگو کند.
برچسب : نویسنده : gourila بازدید : 141