صاحب استیک هاوس سر میز ما آمد و برای اینکه از ما خیلی خوشش آمده بود گفت بهترین گارسون رستوران را به ما اختصاص میدهد تا سرویس ویژه برایمان فراهم کند. من منتظر یک برد پیت پاپیون زده یا امبر هرد بلوند و سانتیمانتال بودم. ولی چیزی که نصیبمان شد یک شیخ آهنین با سر کاملا تراشیده و سبیل چخماقی بود که هر وقت تو خیابان میخواستید از کنارش عبور کنید نوک سبیلهایش توی شکم شما فرو میرفت.
شیخ آهنین کنار میز ما ایستاد و شروع کرد به توضیح گزینههای استیک در رستوران کذایی. بادی لنگویج شیخ آهنین طوری بود که باعث شد من در تمام طول شب به رژیم گیاهخواری روی بیاورم. برای اینکه استیک چانک را به ما توضیح دهد پشتش را به ما کرد و عضلههای بیرون زده شانهاش را به ما نشان داد و گفت اینجای گاو حساب میشود. بعد دندههای پشتش را نشان داد و گفت استیک ریب هم خیلی گزینه خوبی است. برای توضیح سیرلوین و استیک راوند به ترتیب کمر و باسناش را برای ما به نمایش گذاشت. بعد رفت سراغ استیکهای بریسکت و فلانک و شنک و تمام اعضا و جوارح و برجستگیهای جلوییاش را به ما عرضه کرد. چیزی نمانده بود که همانجا جلوی ما استریپ تیز کند.
من خوشحال بودم که تو منوی رستوران یک چیزی تو مایههای استیک دنبلان موجود نبود. وقتی که نوبت سفارش من شد، تنها چیزی که خواستم سالاد سزار بود و یک کوکا کولا با یک عالمه یخ. در امتداد شب سعی کردم سالاد سزارم را به کمک سر کشیدن کوکا کولا قورت بدهم و تصویر شیخ آهنین و تمام متعلاقتش را تا جایی که میتوانم از تو مغزم بیرون بکنم.
برچسب : نویسنده : gourila بازدید : 156