مرثیه‌ای برای چروکی چیف

ساخت وبلاگ

ارواح سرگردانی که در دنیاهای مجزا و مختلف زندگی می‌کنند نمی‌توانند همدیگر را ببینید و یا با هم حرف بزنند. هیچ رابطه‌ای نمی‌تواند بین دو روح سرگردان در دو دنیای موازی وجود داشته باشد. این قانون تنها شامل ارواح و اجنه نمی‌شود بلکه برای آدم‌های ساکن بر روی کره زمین هم صدق می‌کند. من صبح‌ها که سر کار می‌روم و چراغ اتاقم را روشن می‌کنم همین تجربه را هنگام دیدن همکارانم پیدا می‌کنم. آن‌ها مرا نمی‌بینند و من هم آن‌ها را نمی‌بینم. تنها به طبقه بالا می‌روم و توی فنجانم قهوه می‌ریزم و بعد بر می‌گردم به اتاقم و مثل یک خزنده سُر می‌خورم پشت میز. و در دنیای خودم موازی با دنیای تمام همکارانم و شاید هم موازی با دنیای تمام آدم‌ها و ارواح سرگردان کره زمین به زندگی‌ام ادامه می‌دهم. 
تنها بعضی از شب‌ها است که می‌توانم از دنیای موازی خودم خارج شوم و به بعضی از دنیاهای موازی دیگر سر بزنم. این قضیه سرک کشیدن وقتی اتفاق می‌افتد که فلوت سرخپوستی‌ام را از روی دیوار بر می‌دارم و آهنگ "مرثیه‌ای برای مرگ چروکی چیف" را می‌نوازم. در چنین حالتی می‌توانم با چند تا روح سرگردان متعلق به قبیله چروکی که در شهرهای سرد و بارانی میزوری و آرکانزاس و آلابا رفت و آمد دارند چند دقیقه‌ای ارتباط برقرار کنم و حرف بزنم.

گوریل فهیم...
ما را در سایت گوریل فهیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gourila بازدید : 190 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:16