ویرجینیا وولف عزیز،
امیدوارم که حالت خوب باشد. از خواندن نامه زیبایت خیلی خوشحال شدم. همانطور که گفتی برای اینکه مثل بقیه خوش باشیم و فکر کنیم علیآباد ما هم شهر شد، مری کریسمس و سال نو مبارک. خیلی خوب است که همیشه سر یک جشن و مناسبت خوشحال باشیم. مذهبی یا غیر مذهبی، ایرانی یا غیر ایرانی. از دیوالی و هانوکا بگیر تا کریسمس و عید قربان و جشن نوروز!
البته روز کریسمس، آپارتمان من خالی بود و من برای چند ساعت روی کاناپه نشسته بودم و همینجور برای خودم تار میزدم. ولی خوشحالیاش از طریق صدای همسایهمان که یک زن سیاهپوست آمریکایی است و دو سه تا بچه فینگیلی دارد از دیوارهای ساختمان عبور کرد و به آپارتمان خالی من رسید. صدایشان شامل وقتی میشد که مادرشان با لهجه آفریقاییآمریکایی پشت تلفن به دوستهایش مریکریسمس میگفت و وقتی که بچههایش جینگل بلز جینگل بلز میخواندند و صدای تلویزیون را تا ته بلند کرده بودند. البته گاهی حس خوب شلوغ پلوغی خانهشان تبدیل میشد به سر و صدای پایانناپذیری که من به مثابه مستاجر آپارتمان شماره 203 باید آن را تحمل میکردم. با اینحال همانقدر که آنها باید صدای چهارمضراب ماهور مرا تحمل کنند، من هم باید صدای جینگل بلز آنها را تاب بیاورم.
کاملا مطمئنم که رساله دکترایت در باب سینما و ادبیات به خوبی پیش میرود. من هم همچنان دنبال آرزوهایم هستم و هنوز هم بعد از سی و دو سال زندگی، حدیث نفس ده سالگیام مرا شب و روز دنبال میکند؛ که به خودم میگویم وقتی بزرگ شدم میخواهم فیلمساز شوم یا نویسنده یا شاید هم نوازنده. البته هنوز داشتن یک مزرعه در یک ایالت دوردست شاید طرفهای وایومینگ یا یوتا توی لیست آرزوهایم جا خوش کرده است. به هر حال همچنان به نصیحت حضرت چارلز بوکفسکی گوش میدهم که کاری که دلت میخواهد را انجام بده و بگذار آن کار تو را بکُشد و شیره جانت را بگیرد.
مراقب خودت باش. مثل همیشه نامههایی که برای تو مینویسم را توی وبلاگم هم میگذارم؛ اگر هنوز برای تو اشکالی نداشته باشد.
سیاوش
پانوشت: راستی نظرت چیست که آن مجموعه کتاب شعر را که با هم کار کرده بودیم روی آمازون برای فروش بگذاریم؟ اگر چیزی فروخته شد، پولش را باید با هم نصف کنیم. هر چقدر هم کم بفروشد بالاخره خرج قهوه استارباکسمان در میآید.
برچسب : نویسنده : gourila بازدید : 193