حسابدار شرکتمان یک آقای محترم ایرانی است که هر موقع میخواهد از من تشکر کند فقط میگوید "دست شما". آخر هفتهها هم برای اینکه به من بگوید آخر هفته خوبی داشته باشم فقط میگوید "آخر هفته".
بعد من همیشه همنجوری منتظر میمانم بقیه جمله را بشنوم ولی هر بار به دلیل خماری در جهانهای موازی فرو میروم. گاهی فکر میکنم شاید ادامه جمله در دلش گفته میشود. یا شاید فرض بر این است که باید بقیه جمله را خودم برای خودم بسازم.
اگر فرض اول درست باشد، میشود اسمش را گذاشت سندرم "تو دل حرف زدن". اتفاقا من هم به این سندرم "تو دل حرف زدن" مبتلا هست. منتهی یک ورژن مخوفتر از ورژن حسابدار شرکتمان. سندرم "تو دل حرف زدن" من به این صورت است که گاهی با آدمهایی که جلوی من هستند به جای اینکه بلند سلام و احوال پرسی کنم تو دلم باهاشان حرف میزنم. مثلا تو دلم به طرف میگویم "سلام، چطوری چه خبر؟" بعد انتظار دارم که طرف سلام کردن مرا شنیده باشد و همینطور منتظر میمانم که جواب سلامام را بدهد. بعد وقتی میبینم که اتفاقی نمیافتد و مکالمهای صورت نمیگیرد طرف را به طرز بیرحمانهای در لیست حذفیهای زندگیام قرار میدهم.
برچسب : نویسنده : gourila بازدید : 139