من یک نظریه زبانشناسی دارم که البته ممکن است از نظر شما خیلی آبگوشتی باشد ولی حالا آن را اینجا مینویسم که حداقل قبل از مرگم جایی ثبت شده باشد و شاید در دهههای آینده کسی به آن گوش فرا دهد!
ما یک عالمه کلمات فارسی داریم که از کلمههای دیگر مشتق نشدهاند و برای خودشان یکجورهایی مستقل هستند. مثل سنگ، مرد، زبان، روز، پاک و...
حالا چرا اینقدر به خودمان فشار میآوریم که برای کلمات خارجی که وارد زبانمان میشود کلمات ترکیبی عجیب و غریب و گاهی مضحک درست کنیم؟ به جای اینکه به پیتز...ا بگوییم کشلقمه، میتوانیم یک کلمه جدید اختراع کنیم که به آهنگ زبانمان هم بخورد؛ مثلا میتوانیم بگوییم شارو یا سیراش یا هر چیز دیگری که دلتان میخواهد. برای هلکوپتر به جای چرخبال بگوییم ژوگان! و همینطور تا آخر. البته منظورم این نیست که هر کسی برای خودش روی پیتزا یک اسم بگذارد و بعد هر کی به آن یک چیز بگوید. بالاخره باید یک ح.ع.ای باشد که در مورد اینجور چیزها پیشنهاد بدهد. ولی میشود این روش را هم به عنوان یک روش تولید کلمه استفاده کرد. این کار به نظرم باید دست چهار تا زبانشناس و نویسنده درست و حسابی و تا حدی آوانگارد (ساختارشکن معادل خوبی است اینجا البته) انجام شود نه دست یک آدم محافظهکار که بهترین چیزی که تو عمرش نوشته فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی و برهنگی برهنگی و اینجور برهنگیهاست (و زیر دستانش که مطمئنم همان هم ننوشتهاند).
ممکن است که الآن توی دلتان به من بخندید. ولی باید بهتان بگویم خیلی از کسانی که برای شرکت، مغازه یا محصولشان اسم میگذارند هم از همین روش استفاده میکنند و اتفاقا خیلی هم خوب بین آدمها جا میافتد. مثلا به نظر شما پرپروک که توی تهران شعبههای پیتزافروشی دارد و اتفاقا الآن خیلی هوس خوردن پیتزایش را کردهام اسم پرپروک را با چسباندن کلمات فارسی به هم درست کرده یا خودش یک کلمه جدید اختراع کرده است؟
پانوشت: الآن دوستان گفتند که پرپروک مثال مناسبی نیست چون معنی پروانه میدهد! یعنی بدجور ضایع شدم سر این مثال آوردنم. حالا من بعدها یک پیتزافروشی زنجیرهای باز میکنم اسمش را میگذارم ماستوروک که دیگر مو لای درز مثالم نرود.
برچسب : نویسنده : gourila بازدید : 152