گوریل فهیم

متن مرتبط با «عصر» در سایت گوریل فهیم نوشته شده است

دغدغه‌های به درد نخور گوریلی عصر پنجشنبه‬

  • اسم سرخ‌پوستی من ولو شده در کاناپه است. طبق اسم سرخ‌پوستی‌ام در کاناپه ولو شده بودم. پتو نداشتم و داشتم یخ می‌زدم. بعد از اینکه یک عالمه انرژی از ذخیره اراده‌ام مصرف کردم از جایم بلند شدم و آمد تو اتاق و پتو را از تخت برداشتم و رفتم رو کاناپه زیر پتو خزیدم. بعد تلفنم زنگ خورد. مجبور شدم بلند شوم و تلفنم را جواب بدهم. بعد از تلفن به سمت تخت آمدم و روی تختم ولو شدم. حالا من اینجا بدون پتو زیر سرما یخ زده‌ام و پتوی کذایی رو کاناپه رها شده و دیگر اراده‌ای برایم باقی نمانده که بتوانم به سمت کاناپه بروم و پتو را بیاورم این ور. نوشته شده توسط گ ف | در سه شنبه ۱۴۰۱/۰۵/۲۵ | بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خاطرات عصر یخبندان

  • کنار گل‌های سفید کوچکی ایستاده‌ام که روی دیوار سیمانی یکنواخت و خاکستری کافه را پوشانده‌اند. بهشان نزدیک شدم و از کمترین فاصله آن‌ها را بو کردم. بوی ملایمی داشتند و اگر بخواهم بویشان را با رنگ توصیف کنم شاید بشود گفت که یک بوی سفید متمایل به صورتی داشتند. از آخرین باری که یادم می‌آید تو پیاده‌رو ایستادم و گل‌ها را بو کردم احتمالا سی سال گذشته است. من یک سیاوش پنج ساله بودم در محله گوهردشت کرج که با دوستم تمام گل‌های باغچه‌های کنار پیاده‌رو را بو می‌کردیم و گلبرگ‌هایشان را نوازش می‌کردیم. حالا که به آن روزها فکر می‌کنم انگار چند تا عصر یخبندان از آن دوران می‌گذرد. انگاری آن روزها متعلق به دوره پریکامبرین هستند و حالا چند تا فسیل از خاطراتشان بیشتر در لایه‌های مغزم باقی نمانده است. نوشته شده توسط گ ف | در پنجشنبه ۱۴۰۱/۰۲/۰۸ | بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چیزهای کوچک برای خوشحال ماندن در عصر دلگرفته بارانی شما

  • چیزهای کوچک برای خوشحال ماندن در عصر دلگرفته بارانی شما:1- دیدن فواره‌هایی که تو یک حوض کوچک بدون توجه به هیاهوی دنیا و روزمرگی آدم‌ها و صدای بوق ماشین‌ها و صدای ناقوس کلیسا کار خودشان را بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر انجام می‌دهند. 2- کشف کردن لانه یک پرنده بالای درختی که از کنارش رد می‌شوید. 3- عکس انداختن از منظره بیرون از پشت پنجره‌ای که دانه‌های باران آن را فرا گرفته است. 4- خوردن سوپ بروکلی و نوشتن یادداشت‌های روزانه در دفتر مورد علاقه‌تان., ...ادامه مطلب

  • سنگینی تحمل‌ناپذیر عصرهای جمعه

  • سکانس اول-ساعت چهار بعد از ظهر است. می‌روم قهوه تازه دم درست می‌کنم و توی ماگ دوست‌داشتنی‌ام می‌ریزم. می‌آیم پشت میزم می‌نشینم و تصمیم می‌گیرم تا دو ساعت دیگر روی گزارش کذایی کار کنم.سکانس دوم-ساعت چه, ...ادامه مطلب

  • سه شعر گوریلی برای عصر تابستانی شما

  • حال دنیا خوب است امشب تو لبخند می‌زنی و موهايت را جمع می‌كنی بالای سرت و دست‌های سردت را روی بخار چای گرم می‌کنی * کار مردان سیاست فتح کردن کشورهاست کار سرمایه‌داران فتح کردن بازار بورس کار آدم‌های مشهور فتح کردن فرش‌های قرمز کار من فتح کردن قلب تو * بگذار آن‌ها به سادگی شعرهای من  بخندند همین که تو شعرهایم را با یک فنجان قهوه می‌نوشی  برای من کافی‌ست , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها