خاطرات عصر یخبندان

ساخت وبلاگ

کنار گل‌های سفید کوچکی ایستاده‌ام که روی دیوار سیمانی یکنواخت و خاکستری کافه را پوشانده‌اند. بهشان نزدیک شدم و از کمترین فاصله آن‌ها را بو کردم. بوی ملایمی داشتند و اگر بخواهم بویشان را با رنگ توصیف کنم شاید بشود گفت که یک بوی سفید متمایل به صورتی داشتند. از آخرین باری که یادم می‌آید تو پیاده‌رو ایستادم و گل‌ها را بو کردم احتمالا سی سال گذشته است. من یک سیاوش پنج ساله بودم در محله گوهردشت کرج که با دوستم تمام گل‌های باغچه‌های کنار پیاده‌رو را بو می‌کردیم و گلبرگ‌هایشان را نوازش می‌کردیم. حالا که به آن روزها فکر می‌کنم انگار چند تا عصر یخبندان از آن دوران می‌گذرد. انگاری آن روزها متعلق به دوره پریکامبرین هستند و حالا چند تا فسیل از خاطراتشان بیشتر در لایه‌های مغزم باقی نمانده است.

نوشته شده توسط گ ف | در پنجشنبه ۱۴۰۱/۰۲/۰۸ |

گوریل فهیم...
ما را در سایت گوریل فهیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gourila بازدید : 244 تاريخ : پنجشنبه 29 ارديبهشت 1401 ساعت: 19:43